گفت وگو روزنامه همشهری با دکتر جهانشاه برومند

Posted by jahanshah on ۲۹م آذر ۱۳۸۴ in تازه ها و اخبار

گفت وگو با دکتر جهانشاه برومند:با موسیقی مبتذل میانه ای ندارم
ادیب وحدانی سه شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۴
تغییرات در تعاریف و اجراهای موسیقی در جهان امروز را می شود با توجه به یک مثال بهتر متوجه شد. تا همین چند سال قبل ملودی های آهنگ های مشهور دنیا را در ساخت زنگ گوشی های موبایل به کار می بردند، در حالی که امروزه بسیاری از ملودی های آهنگ های روز دنیا طوری تصنیف می شوند که یادآور زنگ های مرسوم گوشی های موبایل باشد و به درد استفاده در این وسیله جدید بخورد! بسیاری دل به این تغییرات سپرده اند و گروهی دل به موسیقی ای سپرده اند که بهترین واژه برای توصیف آن «دلنشین» باشد. این افراد کم نیستند و معمولاً در گوشه ای به دور از هیاهوی بازار به کار خود مشغول اند و معمولاً وقتی اثری از آنها به بازار می رسد با استقبال دوستداران موسیقی مواجه می شوند. دکتر جهانشاه برومند با ۱۱ نوار پخش شده در کشور و ده ها نواری که در استودیوی خصوصی اش در منزل و گاه با همکاری برخی از نام آوران موسیقی ایران تهیه شده، در این بین جایگاه ویژه ای دارد که می توان منسوب به تعدد مشاغل او دانست. برومند از یک طرف نوازنده و آهنگساز است، از یک سو طوری به جراحی لثه و ایمپلنت در مطب می پردازد که برخی از اساتید دانشگاه تیغ جراحی را در دست او همچون روان نویسی آرام و نرم می دانند و در جنبه دیگر، فردی است که معمولاً سخنرانی هایش درباره جراحی لثه و ایمپلنت در مجامع علمی و تخصصی دندانپزشکی به دلیل آنچه که خود «تهیه اسلاید از بیماران خاص در قبل و بعد از جراحی» می داند، با استقبال گسترده ای مواجه می شود. گفت وگو با دکتر برومند که در جو پر تب و تاب و ابهام و ایهام موسیقی ایران و جهان به دلیل سابقه زندگی اش در دیگر نقاط جهان، حاضر به پذیرش هر آنچه که به عنوان «نظریه های نو» مطرح می شود نیست با توجه به زمینه های گوناگون فعالیت وی و استقبالش از گفت وگو- حتی اگر به تغییر دیدگاه خودش بینجامد- به وادی های گوناگونی کشیده شد، از تیغ جراحی تا آرشه!

طبعاً از یک جراح موسیقی دان می توان در اول یک سؤال پرسید، چه طور این دو حرفه ـ هنر را با هم جمع می بندید؟
- این سؤال را شخص دیگری هم از من پرسید و جواب مشخصی برای آن دارم. به نظر من پتانسیل بیشتر آدم ها از آنچه خودشان فکر می کنند بیشتر است و اگر کسی عشق کاری را در کنار همت و ممارست داشته باشد می تواند در هر دو زمینه فعال باشد.
من آرشه را زودتر از تیغ شروع کردم، دقیقاً از ۱۳ سالگی. در همین حال دندانپزشکی هم به نحوی هنر است که به آن «علم و هنر دندانپزشکی» می گویند.
* کدام یک را ترجیح می دهید؟
- عشق و حس من بیشتر به موسیقی است، اما نمی شود گفت به دندانپزشکی علاقه ای ندارم. هر دوی اینها برای من یک وجه هنری دارد که مسلماً جنبه هنری موسیقی قوی تر است.
* یعنی علاقه اصلی شما هنر بود که باعث شد سراغ دندانپزشکی و موسیقی بروید؟
- نه! در واقع بیشتر به پزشکی علاقه داشتم، چون در دوره دبیرستان اطلاعات ما از دندانپزشکی بسیار کم بود و در دوره دبیرستان کمتر کسی از دندانپزشکی خبر داشت.
* پس چرا پزشک نشدید؟
- من پزشکی دانشگاه مشهد و دندانپزشکی دانشگاه ملی سابق (الان: شهید بهشتی) قبول شدم و ترجیح دادم تهران بمانم. بعد از مدتی که اطلاعاتی درباره دندانپزشکی پیدا کردم به آن علاقه مند شدم و چون آدم کمال گرایی هستم، ترجیح دادم تا آخر این رشته را به بهترین شکل ادامه بدهم. از میان رشته های دندانپزشکی به آنچه که با جراحی سروکار دارد علاقه بیشتری داشتم و هنوز بر سر این علاقه هستم.
* چرا؟
- به هرحال اجتماع دکتر را بیشتر قبول داشت. از نظر مادی هم پزشک بیشتر تأمین است. همیشه این طور فکر می کردم که آدم با هنر تنها نمی تواند در این اجتماع زندگی کند. در شرایط دوران تحصیلی من و حتی به نوعی امروزه هم، هنر شغل محسوب نمی شود. در حالی که شغل مشخصی مدنظر من بود. از یک سو ریاضیاتم ضعیف بود و نمی توانستم مثلاً مهندسی بخوانم. البته پدر من شاعر بود و مخالفتی با ساز زدنم نداشت، اما فکر نمی کنم که ایشان هم موسیقی را به عنوان یک شغل برای من می پسندید. البته این را هم بگویم که در ابتدا، من بیشتر ذاتاً اهل هنر و ادبیات بودم. دلبستگی اصلی من در دوران نوجوانی نوشتن و موسیقی بود. اما فکر می کردم که باید شغلی داشته باشم که از نظر پرستیژ و مادیات برایم اقناع کننده باشد. ضمناً، توانایی من در تحصیل پزشکی بیشتر بود.
* جمع بندی صحبت های شما این است که هنر را بیشتر دوست داشتید اما در مجموع ترجیح نمی دادید که هنرمند حرفه ای شوید.
- هنر چیزی نیست که آدم بتواند به اجبار سراغ آن برود و فرق آن با علم همین است. هنر ذوق و قریحه ذاتی می خواهد. همه چیز در یاد گرفتن نیست. همان طور که افراد فراوانی هستند که آموزش هنری ندیده اند اما فطرتاً هنرمند هستند. کسانی که می گویند «دنبال هنر نرو، دندانپزشکی بس است» به نظر من حرف بی معنایی گفته اند. برای مثال کافی است به بوعلی سینا، فارابی، خیام و بسیاری دیگر نگاه کنید. آنها ثابت کرده اند که استعداد بشر بیشتر از اینهاست که فقط یک کار بکند. البته این یک مقایسه نیست، آن بزرگان کجا و ما کجا؟
* دندانپزشکی و موسیقی تداخلی در زندگی شما ایجاد نمی کنند؟
- نه
* آدم هایی که به مطب می آیند برخوردهای عجیب ندارند؟ برخورد شما چه طور است؟
- به جز بیماران، کسانی به مطب زنگ می زنند که مریض نیستند. تماس می گیرند که من را به عنوان کسی که با ویولن سروکار دارد ببینند. من هم خوشحال می شوم چون اینجا دیگر یک نیاز موقت در کار نیست. یک رابطه حسی و روحی مطرح است. مثلاً تا کسی بیماری لثه نداشته باشد یا نخواهد ایمپلنت بگذارد شاید تا آخر عمرش هم گذارش به مطب من نیفتد، در حالی که می تواند نوارهای من را شنیده باشد.
* پیشرفت در هنر به گفته شما به عشق به هنر برمی گردد. عاشق دندانپزشکی نیستید؟
- در دندانپزشکی هم، فرد عشق می خواهد تا پیشرفت کند. اما گذشته از فراگیری و علم، دندانپزشکی تکنیک است که با قدری ممارست به دست می آید. در حالی که هنر دنیایی است که هیچ وقت نمی توانی بگویی به انتهای آن رسیده ای و تا آخر عمر، همیشه ناگفته ای هست که بخواهی بیانش کنی. مثلاً هیچ شاعری نمی تواند بگوید همه چیز را گفتم و تمام شد. به عبارت دیگر همیشه در هنر یک چالش وجود دارد. هنرمند با یک عوالم خاص ارتباط دارد، با عالم بالا. عشق به هر چیز می تواند انگیزه ای برای او باشد.
* با موسیقی پاپ چه میانه ای دارید؟
- در زمان های خاص موسیقی پاپ را دوست دارم، اما نه به طور دایم. یکی از دلایل آن این است که چون در زمینه موسیقی ایرانی کار کرده ام، بیشتر وقتم صرف خلق آهنگ یا نواختن می شود، اما از انواع دیگر موسیقی به شرط رعایت حداقل ها، لذت می برم. موسیقی پاپی را که از دو جمله و یک ملودی تشکیل شود دوست ندارم. موسیقی ای را که فقط از تکرار ساده و بی محتوا تشکیل شود نمی پسندم. اما با مخالفت بی دلیل با موسیقی پاپ هم چندان میانه ای ندارم. چون بسیاری از آهنگ های مثلاً پاپ که در گذشته ساخته می شد محتوای دلنشینی در شعر و آهنگ داشت که من هم در بعضی از نوارهایم آنها را اجرا کرده ام.
* با پاپ امروزی چه طورید؟
- از پاپ امروزی ایران خیلی لذت نمی برم. کارهای لوس آنجلسی را هم نمی پسندم. با موسیقی مبتذل میانه ای ندارم.
* تعریف دقیقتان را از موسیقی مبتذل می گویید؟
- موسیقی باید آدم را قدری به سمت تفکر و آرامش ببرد. یکی از وظایف بزرگ موسیقی ایجاد معنویت در انسان است. موسیقی ای که هیچ کدام از این حالت ها را در آدم ایجاد نکند و صرفاً برای پایکوبی و وجد باشد مبتذل است. من منکر وجد نمی شوم و گفتم که موسیقی پاپ به شرط داشتن یک چارچوب درست خوب است. مثلاً آهنگ «یار مبارک» که در دستگاه چهارگاه است و گوشه های دستگاه در آن رعایت شده در عین وجدآور بودن در زمان خودش عامه پسند بود.
* ترانه های پاپ را چگونه ارزیابی می کنید؟
- ترانه ای که قرار است روی آهنگی گذاشته شود باید طبق اصول ترانه سرایی نوشته شود. اگر هر آدم دو تا کلمه شعر بگوید و یک آهنگ ساده را که فقط از یکی دو جمله (موسیقایی) تشکیل شده روی آنها سوار کند و آن را مرتب تکرار کند، چیز خوبی نمی شود. متأسفانه در موسیقی پاپ امروز این نوع تقلید و تکرارها بسیار رایج شده است.
* تکه ای محذوف از سنت موسیقی ایران، موسیقی شادیانه مردمی است. تبعات این فقدان را چگونه ارزیابی می کنید؟
- در هر حال آن نوع موسیقی هم لازم است، گرچه نمی توان آن را فخیم و استوار دانست. شاید وجود آن نوع موسیقی در جاهایی مثل عروسی و میهمانی لازم باشد. اگر جای خالی آن نوع موسیقی را چیزی گرفته باشد این حرف اشکالی ندارد، اما در غیر این صورت فضای خالی باید پر شود. درست است که موسیقی شادیانه قسمتی از سنت موسیقی ایرانی است اما ارزش آن خیلی کمتر از موسیقی اصیل کلاسیک است. موسیقی شادیانه را یک نوع موسیقی درجه یک نمی دانم و بیشترین ارزش را برای موسیقی ای قایلم که تلطیف روحیه، معنویت، آرامش و تفکر را القاء کند. به طور کلی موسیقی شادیانه را درجه سه می دانم، چه پاپ و چه سنتی اما به رغم این موضوع باز موسیقی شادیانه را می توان قابل ارزیابی دانست، ممکن است مثل یار مبارک حساب شده باشد یا بعضاً تکرار دو جمله موسیقایی مبتذل. به نظر من باید برخورد مردم با موسیقی که به منظور پایکوبی و شادمانی و رقص صرف است باید تغییر کند. این غلط است که توقع بسیاری از مردم از موسیقی فقط شادی است. مردمی که فقط موسیقی را برای پایکوبی می خواهند همان مردمی اند که می گویند: «موسیقی ایرانی غمگین است.» در حالی که به نظر من آن موسیقی آرامش بخش است. این نوع انتقادها از بی توجهی و دقیق نشنیدن موسیقی نشأت می گیرد و موجب می شود آن گروه از مردم اصلاً متوجه زیبایی موسیقی نشوند.
* اما زیبایی شناسی های جدید جزو سنت موسیقی ایرانی نشده است؛ مثلاً زیبایی شناسی شعر
- وقتی است که می خواهید چیزی را که زیبا نیست بیان کنید. ما نمی گوییم موسیقی باید بیانگر یا توصیف کننده فقط زیبایی ها باشد، شاید توصیف جنگ باشد. این پذیرفتنی است. اما این که در موسیقی فواصل نامطبوع و نازیبا به کار برود یا این که بگوییم زیبایی شناسی موسیقی طوری تغییر کرده که فواصل زیبا دیگر عوض شده اند، قابل قبول نیست. سویه دیگر موضوع آن است که ما حق داریم بسیاری از چیزهایی را که در بسیاری از مکان های دنیا پذیرفته شده، نپذیریم مثلاً همجنس گرایی را کما این که شعر سپید برای من معنا ندارد. شعر به نظر من باید ریتیمک باشد، اگر قافیه نباشد و وزن باشد اشکال ندارد اما اگر بی وزن باشد، آن را شعر نمی دانم، یک نوشته ادبی است.
* اما به نظر می آید ذهنیت مردم نسبت به موسیقی تغییر کرده و موسیقی تغییر نکرده است.
- شاید ذهنیت مردم درباره موسیقی الان بهتر باشد، اما این که صرفاً کسی برای انجام وظیفه سراغ موسیقی یادگرفتن برود به معنی بهترشدن اوضاع موسیقی نیست. باید ببینیم چه آهنگی دلنشین است و آیا مردم آن را به خاطر می سپارند؟
* چه آهنگی دلنشین است؟
- آهنگ خوب از همدلی آهنگساز و ترانه سرا برمی آید و لاجرم بر دل می نشیند. اما صرف این که آهنگی ساخته شود که متناسب شعر کلاسیک یا نو باشد، معمولاً چیز جالبی از آب درنمی آید.
* اما الان در دنیای موسیقی تغییراتی ایجاد شده. مثلاً فاصله بمل پنجم (یا دیز چهارم) به وفور در موسیقی راک به کار می رود…
- اگر جای فواصل مطبوع، فواصل نامطبوع را جایگزین کنیم، موسیقی است اما می توانیم از آن لذت ببریم؟ به نظر من باید معیاری باشد وگرنه صدای ناخن کشیدن بر تخته سیاه هم موسیقی است، اما چه کسی آن را گوش می دهد و از آن لذت می برد؟ هنر جدا از بیان واقعیت ها، بیان آنها به شکل مطبوع و هنری است.
* اما تکه هایی از هنر مدرن و پست مدرن، اجرای زشتی است.
- خیلی از این چیزها زودگذر است و در گذر زمان پذیرفته نمی شود. نظر من این است که هنر اساساً واجد شرایطی باید باشد که در بسیاری از آثار وجود ندارد. من با این که اصلاً معیارهای زیبایی شناسی را به آن شکل عوض کنیم موافق نیستم.
* سنت موسیقی ایرانی را چقدر مناسب امروز جوانان می بینید؟
- یک بار این را گفتم که موسیقی به میزان زیادی عادت گوش است. اگر به نوعی موسیقی عادت کنی و انس بگیری، آن نوع موسیقی به دلیل همان عادت گوش می تواند برای تو بهترین موسیقی باشد. ما در موسیقی ایرانی انواع موسیقی که بتواند تحرک ایجاد کند (مثل موسیقی رزمی) و هم انواع دیگر موسیقی با حس های دیگر را داریم. مشکل این است که بسیاری، به دلیل تقلید یا به این دلیل که کسی می گوید موسیقی ایرانی از مد افتاده است، از آن دوری می کنند. پس باید در همین قالب نوعی از موسیقی را ابداع کنیم که نیاز نسل جوان را اقناع کند.
* در این مسیر خودتان چه کاری کردید؟
- دو تا از نوارهای من (زنده در یاد و سرشار از خاطره) این طورند. البته نمی شود گفت که به اندازه نوارهای پاپ پرفروش است، اما همین که این دو نوار پرفروش می شوند نشانه سعی ماست. تعداد زیادی جوان به من زنگ می زنند و می گویند «فلان نوار را شنیده ایم.» در حالی که ما کارهای ایرانی را اجرا کردیم که به گواه فروش نوارها مورد توجه جوان ها و دیگر اقشار بوده است.
* چرا با خواننده ها کار نمی کنید؟
- یک دلیل این که کمتر با خواننده کار کرده ام، به رغم احترامی که برای ترانه قایلم، به نظرم خیلی جاها موسیقی فدای کلام شده است. یعنی مردم عادت نکرده اند که موسیقی را جدای کلام گوش بدهند. در آن دو نوار کلام را حذف کردم تا مردم ببینند آهنگ چه کرده است. موضوع دیگر این است که کلام هر زمان یک جور است و هر روزه یک مقتضاتی دارد. برای مثال الان زندگی خشن شده و عشق امروز با عشق دوران نوجوانی من که خیلی لطیف بود فرق می کند. کلام وقتی می آید شنونده را به طرف اقتضائات زمان نوشته شدن خودش می برد و بیشتر اقتضائات امروزی مردم با گذشته فرق دارد.
* چه اشکالی دارد که کلام باشد و موسیقی را جدای از آن بشنوند؟
- بهتر است در مخاطب ایرانی عادت به موسیقی بدون کلام جا بیفتد. یک دلیل دیگر کار نکردن با خواننده ها این است که برای تولید کار با کلام باید با یک شرکت قرارداد ببندید که بخواهند بخرند و خواننده را آن شرکت تعیین کند و صداو سیمایی با کارکرد قبلی و قدیمی وجود ندارد که موسیقیدان را حمایت کند، امروز، موسیقی صدا و سیما که هیچ! یک شرکت طبق منافع خودش باید سرمایه گذاری کند و طبعاً مجبور به تبعیت از آنچه که تهیه کننده می خواهد می شوید. چرا که اگر صدا و سیما کار را پخش نکند و تبلیغ خوبی نباشد، شرکت شکست می خورد.
* شما را در کنار افرادی مثل پرویز یاحقی، کوروس سرهنگ زاده، مرحوم اسدا… ملک و…. جزو موسیقیدان های محفلی ارزیابی می کنند. با این اصطلاح چه میانه ای دارید و در مورد خودتان با آن چقدر موافقید؟
- منظورتان از موسیقیدان محفلی کیست؟
*کسی که به جای رفتن روی صحنه، بیشتر موسیقی اش را از دور هم نشستن و نواختن موسیقی در محفل های موسیقیدان ها و موسیقی دوستان می سازد.
- به خاطر مشغله زیاد کار دندانپزشکی، زیاد در جمع ننواخته ام. عمده فعالیت من نه در محفل ها، بلکه در خانه ام است که امکان ضبط استودیویی در آن فراهم آمده.
* چنین باورهایی با یکی دو مصاحبه اصلاح می شوند، چرا اینقدر کم مصاحبه می کنید؟
- کار دندانپزشکی و تدریس وقت زیادی از من می گیرد.
* برای آخرین سؤال: با توجه به دشوار بودن نوازندگی ویولن، این ساز در ایران بسیار پرطرفدار است برای علاقه مندان آن چه توصیه هایی دارید؟
- موسیقی مثل ورزش است و تمرین می خواهد. اما همه تمرین، نواختن نیست. برای علاقه مند شدن به این ساز باید نه تنها از صدا، بلکه از موقعیت و شکل و شمایل خاص آن هم خوشتان آید. یکی از بهترین کارها برای فهم بهتر ویولن، گوش کردن است. خود من بسیاری از کو ک ها و سبک هایم را بیشتر از معلم هایم، از طریق شنیدن ویولن یاد گرفتم. خوب شنیدن را از یاد نبرید.

منبع : همشهری

Comments are closed.