مصاحبه دکتر جهانشاه برومند با ایردن

Posted by jahanshah on ۱۲م اسفند ۱۳۹۰ in تازه ها و اخبار

مصاحبه دکتر جهانشاه برومند، دندان پزشک، پریودنتیست | هنرمند نوازنده ویولن  | Boroumand, Jahanshah

Get Adobe Flash player

جهانشاه برومند در نهم بهمن ماه سال ۱۳۲۷ در یک صبح برفی زمستان متولد گردید.
پدرش استاد عبدالعلی ادیب برومند شاعر، محقق و وکیل دادگستری و مادرش زنده یاد بانو فرنگیس امینی، بانوئی با فرهنگ، مهربان و با ایمان بود که در تمام دوران تحصیلات جهانشاه، قویترین مشوّق وی بوده است.
جهانشاه تحصیلات ابتدائی را در دبستان رشدی و تحصیلات دبیرستانی را در دبیرستان البرز در رشته طبیعی بانجام رسانید و پس از اخذ دیپلم از طریق امتحان ورودی به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه ملی راه یافت و پس از دریافت دکترای دندانپزشکی در سال ۱۳۵۳، جهت گذراندن دوره تخصّصی دندانپزشکی به آمریکا عزیمت و در سال ۱۹۷۸ میلادی مدرک تخصّصی خود را در رشته پریودونتولوژی (بیماری لثه) از دانشگاه تافتز واقع در ایالت ماساچوست دریافت نمود و سپس بمدت یکسال در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه بوستون بکار تحقیق پرداخت.
دکتر جهانشاه برومند در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ به ایران مراجعت نمود و بعنوان استادیار بخش پریودونتولوژی در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه ملی مشغول بکار گردید و در حین حال به تأسیس مطب خصوصی خود در سال ۱۳۵۹ مبادرت نمود. وی در حال حاضر به تدریس پریودونتولوژی و ایمپلنت در دانشکده دندان پزشکی دانشگاه آزاد ایران و نیز فعالیت تخصّصی در زمینه پریو ـ ایمپلنت در مطب شخصی خود اشتغال دارد.
فعالیتهای علمی دکتر جهانشاه برومند در زمینه تخصّصی خود بقرار زیر بوده است:
دکتر جهانشاه برومند، دندان پزشک، پریودنتیست |هنرمند نوازنده ویولن
۱ـ عضو آکادمی پریودونتولوژی آمریکا از سال ۱۹۷۷ تا به امروز.
۲ـ ایراد سخنرانی ‌های متعدد در مجامع دندانپزشکی ایران و آمریکا و دانشکده‌های دندانپزشکی.
۳ـ نگارش و یا ترجمه مقالات مختلف در نشریات دندانپزشکی.
۴ـ آموزش پریودونتولوژی به رزیدنتهای دانشکده‌های دندانپزشکی اصفهان و شهید یهشتی (ملی سابق).
۵ـ دریافت مدرک ایمپلنتولوژی (ماسترو آمریکا) با بنیان مکتب دکتر کارل میش و سایر سیستمهای ایمپلنت
۶ـ عضو کمیته علمی جامعه دندانپزشکی ایران تا سال ۱۳۷۰ و عضو کمیته علمی مجله تعاونی دندانپزشکان.
۷ـ عضویت در انجمن پریودونتولوژی ایران.
۸ـ دانشیار دانشکده دنداپزشکی دانشگاه آزاد در بخش پریو ـ ایمپلنت.

  آلبوم  هنری و حرفه ای دکتر جهانشاه برومند

آلبوم هنری دکتر جهانشاه برومند آلبوم حرفه ای دکتر جهانشاه برومند

 

 

دکتر برومند  عزیز
باسلام و درودنترس من از بهشت برین یا دوزخ سوزان الیم برایت ایمیل نمی کنم! شایعه ای متشر شده بود که من زیر عمل مرده ام ! گویا درست نبوده است!
هستم. از سان دیاگوی، کالیفرنیای جنوبی، جنوبی ترین ساحل اقیانوس اطلس، بهشتی واقعی نه وعده ای، بر روی زمین نه درهفتمین طبقه آسمان بی در و پیگر می نویسم. مکانی که نه آزاری برجسم و نه خراشی بر اعصاب ونه کسی را با کسی کاریست!
نیمی ازسال مردم در دریا و ساحل اند و نیم دیگر به سعی و کوشش. زمستان و برف و بوران ندارد و همه یکتا پیراهن و شورتکی بر پا، در این چله زمستان، در افتاب دل انگیز راه می روند. جان کلام خوش دیار و خوش هوایی است که جایت خالی است.
هنوز هم، هم چنان سر حال و پر از نیرو و انرژی هستم که بودم . روز ده ساعتی برای دلم کار می کنم. برایت می نویسم به دو جهت:
یک، یاد از دوستی که بیست سال ازمن جوان تر و نیم قرن هنرمند تر است کرده باشم که دلم سخت هوای دیدار و پنجه دل برنده ات را کرده است. نکته قابل اشاره این که با بیست سال اختلاف سن، دوستی مان دل پذیر و پر از شادی و آموزش دو جانبه بود. این ارتباط به گونه مشخص و معین رابطه دو همکار نبود، بلکه نکته ای بود که من در مطب و هم کاری حرفه ای نمی یافتمش. در وجود جهان شاه می یافتم و بس.
نوعی صافی وصداقت و تعجب و شاد شدن های کودکانه داشتی که انسان مخاطب تصور می کرد برای اولین بار است که می شنوی و یا می بینی! من این شادی و شوق را در دیگر و دیگران ندیدم. نکته دیگر، آن افتادگی و عدم تظاهر و درعین حال اعتماد به نفس شگرفت بود به هنری که درآن زمان، به سن ات نمی خورد. تُو دار آرام وصبور می نمودی. به خاطر دارم ویلایی نزدیک ویلایم خریدی و با دوستی که همکارمان بود آمدی به دیدنم که عادتت بود سازت را با خودت به جایی نمی بردی دیگران که هنرت را دوست داشتند به خانه ات می آمدند تا به ساز دل نواز گوش کنند.
من دو مهمان داشتم یکی شازده تاجبخش استاد سه تار بود که ساز اولیه اش وییلون و میهمان دیگرم استاد میرنقیبی شاگرد صبا بود.
دوستانم حالی داشتند و سرگرم نواختن که شما رسیدید. نوبت استاد.میرنقیبی.بود آهنگی نواخت، به دقت و افتادگی هنریت گوش کردی. تو ازسال۱۳۴۰ که سیزده ساله بودی ساز را شروع کرده بودی و حضرت استادی شاگرد خوب صبا بود. هم دو رهِ دکتر لطف الله مفخم پایان که بیست سی سالی از من و چهل وچند سالی از شما  برزگتر و پر تجربه تر بودند و داشتند کم کم نابینا می شدند!
نواختن شان که تمام شد من شما را معرفی کردم و گفتم که زیبا می نوازید و پنجه شیرین و بدیهه نوازی های خاص خودتان را دارید. درضمن گفتم که ساز زدنتان را بسیار دوست می دارم و من را یاد شادروان پرویز یاحقی می اندازد به همان شیوه و شیرینی می نوازند. استاد میر نقیبی گفتند بنوازند تا مستفیض شویم. شما گفتید که سازم همراهم نیست. میر نقیبی آن وییلون مورد علاقه اش را به کسی نمی داد. من می دانستم . گفتم ”
“من می روم ساز شان را از ویلا می آورم حیف است نشنوید استاد!”
میر نقیبی نگاهی به من و نگاهی به شما کرد و سازش به طرف شما گرفت که: “بنوازید تا یادی از پرویز کنیم”. تو نواختی. خوب هم نواختی که ابروی تعجب هردو استاد یکی متکبر ودیگی افتاده بالا رفت وبالا ماند! ساز را پس دادی میرنقیبی ساز را نگرفت و گفت:
“جناب دکتر بیشتر مستفیض مان فرمایید. این آرشه کِشی، مهارت در بازی انگشتان  و نحوه نواختن وَرای کارِ پرویز است.شنیدنیست. واقعن شنیدنیس. به سن و سالتان نمی آید!!”
حالا نوبت ابروهای من بود که بروند بالابمانند! که به دلیل بی سوادی تورا دست کم گرفته بودم.
دو،جهان شاه خان خوش پنجه، پانزده سال از آن زمان می گذرد دوستی که با شما بعد تماس خواهد گرفت به خواهشم آدرست را برایم یافت. جهان شاه جان- نقطه خان رابردم پایین- دست مریزاد
ایردن باشما تماس می گیرند. کمر به سرکشی و سراغ گیری از همکاران دندان پزشک بسته اند. هنرمند کسی را خواهند فرستاد از شما فیلم ویاد ویادبود یادگاری برای ثبت درایردن فراهم کنند. حیف است از جهان شاه یادواره و یادگاربصری ای فراهم نشود ونماند.. عمرت پردوام باد.  ولی “پرتوی عمر چراغیست که دربزم وجود / به نسیم مژه بر هم زدنی جاموش است “امیر اسماعیل سندوزی
زمستان ۱۳۹۰

Comments are closed.